عاشقت خواهم ماند بي آنکه بداني
گوش خواهم داد بي هيچ سخني
دوستت خواهم داشت بي آنکه بگويم
درد دل خواهم گفت بي هيچ گماني
فــرامــوش ڪــردنـتـــ بــرایـم مـثـل آبـــ خــوردن
استــ ...
از همــان آبـهـایـے ڪــه مـیـپـرد تــوی گــلـو
خــفــه ات میــکنـد ...
از همان هایے ڪــه بــایــد ساعـت هـا سـرفـه ڪـنـے ...
از همــان هـایـے ڪــه بـی اختیــار اشـڪــهایـت را جـاری میـڪــند ...
دلم می خواست،
با تو باشم در گوشه ای از دنیا
تنهای تنها،
در کنار تو.
اما
افسوس دست روزگار خیلی زود
آهنگ جدائی را می خواند.
اکنون
در کنار خاطراتم،
تو را زنده می بینم ای یگانه هستی ام ...
زمان ! به من آموخت که :
دست دادن معنی رفاقت نیست ...
بوسیدن قول ماندن نیست ...
و عشق ورزیدن ضمانت تنها نشدن نیست ...
دیکتــــه روزگار
نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد
و نـُمره من
بـاز می شود . . . صــفــــــــر !
هنــــــوز . . .
نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام
وقتی حس میکنم ...
جایی در این کره خاکی ...
تو نفس میکشی و من ...
از همان نفسهایت... نفس میکشم آرام میشوم!
تو باش!!!
هوایت ! بویت !برای زنده ماندنم کافی است .
زندگي يعني بازي. سه ، دو ، يک … سوت داور............ بازي شروع شد!!! دويدي ، دست و پا زدي ، غرق شدي ، دل شکستي ، عاشق شدي ، بي رحم شدي ، مهربان شدي… بچه بودي ، بزرگ شدي ، پير شدي سوت داورــــــ0?ــــــــــ بازي تمام شد... زندگي را باختي
اشکاتو پاک کن همسفر گاهي بايد بازي رو باخت اما اينو يادت باشه باز مي شه زندگي رو ساخت
چـرا سـاکـت نـمـی شـوی؟
صـدای نـفـس هـایـت . . . در آغـوش ِ او
از ایـن راه ِ دور هـم آزارم مـی دهـد !!!
لــعــنــتــی . . . آرامـتـر نـفـس نـفـس بـزن !
دمش گرم یاس میگه :
تــــو كــﮧ مــــے دونــســتــــے مــن تــكــيــﮧ گــاه مــحــكــمــتــم
بــگــــو بــا مــن ديــگــــﮧ چــــرا دِ آخــــﮧ نــوكــرتــــم
مــن كــﮧ هــــر دقــيــقــم وابــســتــﮧ بــــﮧ دقــيــقــﮧ ے تــــو بــــود
مــن كــﮧ حــتــــے لــبــاس تــنــم بــــﮧ ســلــيــقــﮧ ے تــــو بــــود …
حـــالا که رفته اے …
دلـــم براے تــو بیـــشتر از خودم مـــےســوزد…
فـــکر مــےکـنی کســـےبه انـــدازه ے مـــن دوســـتت خواهـــد داشـــت
…!؟
درنگ
عجب دنیای عجیبیست!
رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود
زمانی که گفتی"برو"
چقدر عاشقانه می شد ، اگر نقطه اش بالا بود . . .
... |
||
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت...
كه تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد... كه وقتی تو اوج تنهایی هستی با چشماش بهت بگه... هستم تا ته تهش...
|
ϰ-†нêmê§ |